تولد در خانه كعبه، فضیلتى است مخصوص حضرت على (ع)، و خداى متعال، تنها به وى چنین امتیازى را كرامت نموده است. نه پیش از او و نه پس از او، براى هیچ فردى چنین فضیلتى محقق نشده است.
نَسبَ پدرى: ابى طالب (عبد مناف) بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف.
حضرت ابوطالب (ع) پس از پدرش، عبدالمطلب، به مدت 44 سال كفیل و پشتیبان حضرت محمد (ص) بود و در ظهور و گسترش اسلام كمكهاى شایانى به آن حضرت نمود و ایشان را از گزند و كید و كین قریش در امان داشت و بهتر از فرزندان خویش از او حمایت كرد.
مادر: فاطمه بنت اسد بن هاشم.
حضرت على (ع) و برادرانش نخستین هاشمیانى بودند كه از پدر و مادر هاشمى تولد یافتند. مادرش (فاطمه بنت اسد) از بانوان بزرگ صدر اسلام و از نخستین زنانى بود كه پس از خدیجه كبرى (س) به پیامبر اسلام (ص) ایمان آورد. حضرت محمد(ص) از سن هشت سالگى در دامن پرمهر این بانوى مجلّله تربیت یافت و بیش از چهل سال از خدمات و حمایتهاى او بهرهمند بود. وى در این مدت نقش مادر پیامبر (ص) را بر عهده داشت.
فاطمه بنت اسد به همراه خاندان پیامبر اكرم به مدینه مهاجرت كرد و در همان جا وفات یافت. پیامبر اكرم (ص) در وفات او اندوهگین شده و با دست خود و با پیراهن خود، او را كفن كرد و بر وى نماز خواند و به خاك سپرد. سپس ولایت فرزندش، على (ع( را بر وى تلقین فرمود و این دعا را در حقش از خداى منان مسئلت نمود:
اللّهُ الَّذى یُحْیی وَیُمیتُ وَهُوَ حَىٌّ لا یَمُوتُ اِغْفِرْ لِأُمّی فاطِمَةَ بِنْتَ اَسَدٍ، وَلَقِّنها حُجَّتها، وَوسّعْ عَلَیْها مَدْخَلَها، بِحَقِّ نَبِیِّكَ مُحَمَّدٍ وَالْاَنْبِیاءِ الَّذینَ مِنْ قَبْلی فَاِنَّكَ اَرْحَمُ الرَّاحمینَ.(1)
مدت امامت: از زمان رحلت پیامبر اكرم (ص)، در 28 صفر سال یازدهم هجرى تا 21 رمضان سال 40 هجرى، به مدت 30 سال، كه در پنج سال آخر زندگى خلافت مسلمانان را نیز بر عهده داشت.
تاریخ و سبب شهادت: 21 رمضان سال 40 هجرى، بر اثر ضربت شمشیر مسمومى كه عبدالرحمن بن ملجم مرادى (از بازماندگان خوارج نهروان) در شب 19 رمضان بر فرقش فرود آورده بود.
محل دفن: نجف اشرف، در سرزمین عراق.
نظر به این كه حضرت على (ع) از خباثت باطن بنى امیّه و خوارج عصر خویش آگاه بود، سفارش كرد محل قبرش پنهان بماند تا مورد اهانت و هتك حرمت دشمنان قرار نگیرد. به همین دلیل، قبر شریف ایشان تا عصر خلافت منصور عباسى مخفى بود و در آن زمان، امام جعفر صادق (ع) آن را آشكار ساخت و مزار شیعیان و عدالت جویان جهان قرار داد.
همسران: 1. فاطمه زهرا، دختر رسول اللّه (ص)، 2. أمامه بنت أبى العاص، 3. خوله حنفیه 4. امّ البنین بنت حزام، 5. أسما بنت عمیس، 6. لیلى بنت مسعود، 7. امسعید بنت عروه، 8. محیاة بنت امرء القیس. و چند ام ولد.
امیرالمؤمنین على (ع) تا هنگامى كه فاطمه زهرا (س) زنده بود، همسر دیگرى برنگزید. نخستین بانویى كه افتخار همسرى آن حضرت، پس از شهادت فاطمه زهرا(س) را پیدا كرد، أمامه دختر ابى العاص بود كه بنا به سفارش فاطمه زهرا(س) پا به خانه حضرت على (ع) نهاد. مادر أمامه، زینب، دختر رسول اللّه (ص) و خواهر اعیانىِ (پدر و مادرى) فاطمه زهرا (س) بود.
به هنگام شهادت امام على (ع) در 21 رمضان سال 40 هجرى، چهارتن از همسران عقدىِ ایشان (به نامهاى: امامه، اُمّ البنین، اسماء، لیلى) در قید حیات بودند.
فرزندان: الف) پسران: 1. امام حسنمجتبى، 2. امامحسین، 3. محمد حنفیه، 4. عبدالله(اكبر)، 5. ابوبكر (محمد اصغر)، 6. عباس، 7.عثمان، 8. جعفر، 9. عبداللّه (اصغر)، 10. یحیى، 11، عون، 12. عمر )أطرف)، 13. محمد اوسط، 14. محسن (كه به عقیده شیعیان، پیش از تولد، در رحم مادرش، فاطمه زهرا (س) سقط شد(.
ب) دختران: 1. زینب كبرى، 2. امكلثوم كبرى، 3. رقیه، 4. ام الحسن، 5. رمله كبرى، 6. رمله صغرى، 7. ام هانى، 8. میمونه، 9.
فاطمه، 10. زینب صغرى، 11. امكلثوم صغرى، 12. أمامه، 13. خدیجه، 14. ام كرام، 15. ام سلمه، 16. ام جعفر، 17. جمانه، 18. نفیسه. میان تاریخ نگاران، در مورد تعداد فرزندان امام على (ع) اختلاف نظر وجود دارد. برخى تعداد آنان را بیش از آنچه ذكر شد و برخى
كمتر از اینان نقل كردهاند؛ اما همگى در این باره متفقند كه نسل آن حضرت (ع) تنها از پنج فرزند استمرار یافت: امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، محمد حنفیه، ابوالفضل العباس و عمر أطرف. و سایر فرزندان ذكور آن حضرت، بدون نسل بودند.
اصحاب ویاران: تعداد اصحاب و یاران امیرالمؤمنین (ع) بى شمار است. اسامى برخى از آنان در تاریخ ثبت شده و نام بسیارى از آنان را كه خالصانه در تقویت و تحكیم حكومت عدل اسلامىِ آن حضرت تلاش نموده و در این راه سر و جان باختند، جزخداى دانا كسى نمىداند.
در اینجا به نام برخى از اصحاب برجسته آن حضرت اشاره مىكنیم:
1. اصبغ بن نباته. 2. اویس قرنى.3. حارث بن عبدالله همدانى.4. حجر بن عدى.5. رشید هجرى.6. زید بن صوحان عبدى.
7. سلیمان بن صرد خزاعى.8. سهل بن حنیف.9. صعصعة بن صوحان عبدى.10. ابوالأسود دوئلى.11. عبدالله بن عباس.
12. عبدالله بن بدیل.13. عبدالله بن جعفر.14. عبدالله بن خبّاب.15. عبدالله بن أبى طلحه.16. عثمان بن حنیف.17. عدى بن حاتم.
18. عقیل بن ابى طالب.19. عمروبن حمق خزاعى.20. قنبر.21. كمیل بن زیاد.22. مالك بن حارث نخعى.23. محمد بن ابى بكر.
24. محمد بن أبى حذیفه.25. میثم بن یحیى تمار.26. هاشم مرقال.27. ابو ایّوب انصارى.28. عبیدالله بن ابى رافع.29. مقدادبن عمرو.30. قیس بن سعد.31. شریح بن هانى.32. احنف بن قیس.33. سعید بن قیس.34. مغیرة بن نوفل.35. جعدة بن هبیره.
36. ابراهیم بن مالك اشتر.37. هرم بن حیان.38. ابوطفیل كنانى.39. ابو هیثم بن تیهان.40. ابو ثمامه صیداوى.41. ابوذر غفارى.
42. ابو رافع.43. ابو سعید سعد بن مالك.44. ابو عمره انصارى.45. جابربن عبدالله انصارى.46. جاریة بن قدامه تمیمى.47. جندب بن عبدالله ازدى.48. حبیب بن مظاهر.49. حذیفة بن یمان.50. رفاعة بن شداد.51. سلمان فارسى.52. سلیم بن قیس.53. محمد بن جعفر طیار.54. خبّاب بن اَرَت.
زمامداران معاصر:
1. پیامبر اسلام حضرت محمد(ص)(1 - 11ق).
2. ابوبكر بن أبى قحافه (11- 13 ق.(.
3. عمربن خطاب (13- 23ق.(.
4. عثمان بن عفّان (23- 35 ق.(.
5. معاویة بن ابى سفیان (35- 60 ق.(.
پیش از هجرت پیامبر اكرم (ص) به همراهى امیرالمؤمنین على (ع) و سایر مسلمانان از مكه به مدینه، در شهر مكه و نواحى حجاز، حكومت واحدى نبود و تشكیلات سیاسى أعراب، به قبیله و طایفه محدود مىشد. به همین دلیل، نمىتوان حاكم نام دارى را پیش از تشكیل حكومت اسلامى در مدینة الرسول، معرفى كرد. زمامداران یاد شده، همگى پس از هجرت پیامبر (ص)، زمام امور را بر عهده گرفتند.
روابط پیامبر اسلام (ص) با امیر المؤمنین، على (ع)
میان پیامبر اكرم (ص) و امام على (ع) از آغاز تا پایان زندگى آن دو بزرگوار، روابط ویژهاى برقرار بود كه در اینجا به نمونههایى از آن اشاره مىكنیم:
پس از وفات عبدالمطلب، قیمومت حضرت محمد(ص) به عمویش ابوطالب واگذار گردید. ابوطالب و همسرش، فاطمه بنت اسد، حضرت محمد(ص) را، كه از كودكى به ترتیب، پدر، مادر و جد خویش را از دست داده بود، در سن هشت سالگى به خانه خویش آورده و از او به سان فرزندانشان، بلكه بهتر از آنان، نگهدارى نمودند. محبّت و مهربانى با حضرت محمد(ص) تا پایان عمر آن دو ادامه داشت. هنگامى كه حضرت محمد(ص) با حضرت خدیجه(س) ازدواج كرد، زندگى مستقل و مشتركى ر اآغاز نمود؛ اما پیوند او با ابوطالب و همسرش، فاطمه بنت اسد و فرزندانشان هرگز قطع نگشت.
در سن سى سالگى حضرت محمد (ص)، آخرین فرزند ابوطالب به دنیا آمد. و ابوطالب وى را «على» نام نهاد. تولد على، در خانه كعبه، رویدادى معجزه آسا و بىسابقه بود. حضرت محمد (ص) از على، در سنین نوزادى مراقبت مىكرد، بههنگام خواب، گهوارهاش را حركت مىداد، شیر در كامش مىریخت و در برخى مواقع بدنش را مىشست و او را در آغوش مىگرفت. و به این صورت، از آغاز زندگى، او را با ألطاف و مهربانىهاى خویش آشنا كرد.
هنگامى كه در مكه خشكسالى و قحطى به وجود آمد و تحمل هزینه زندگى عائله ابوطالب بر وى دشوار شد، حضرت محمد(ص) از او خواست تا على را به خانه خویش برد و به اتفاق خدیجه از او نگهدارى كند. از آن زمان به بعد، همیشه على بههمراه حضرت محمد(ص) بود. در خانه، در سفر و در هر جایى كه او بود، على نیز بود.
آن حضرت، در هر سال، حدود یك ماه در غار حرا به عبادت و نیایش مىپرداخت. رابط بین آن حضرت و خدیجه، على بود و بسا تنها انیس او در آن غار نیز على بود و بس. حضرت محمد(ص) در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شد. نخستین زنى كه به وى ایمان آورد، خدیجه و نخستین مردى كه ایمان آورد، على (ع) بود. بیشتر اوقات، این سه نفر در كنار كعبه، به عبادت و خواندن نماز جمعى مىپرداختند كه براى دیگران شگفتانگیز بود. هنگامى كه حضرت محمد (ص) از جانب خدا با پیام «وَ اَنْذِرْ عَشیرَتَك الاقرَبینَ»(2)مأموریت یافت كه طایفه و عشیره خویش را پیش از دیگران ارشاد نماید و آنان را به اسلام دعوت كند، هیچ كس دعوت آن حضرت را لبیك نگفته و حتى برخى از آنان سخنان ایشان را به استهزا گرفتند. در آن جمع، تنها على(ع) دعوت اسلام و پیامبر (ص) را پذیرفت. پیامبر اكرم (ص) دست على (ع) را گرفت و فرمود: «اِنَّ هذا اَخى و وَصیّى وَ خَلیفَتى؛(3) این، برادر، وصى و خلیفه من است.».
از این زمان، كه جز خدیجه (س) و على (ع) كسى به پیامبر (ص) ایمان نیاورد، على(ع) به عنوان وصى و خلیفه آن حضرت معرفى مىشد. این مسئله، یك أمر عاطفى نیست، بلكه فرمان الهى است كه از طریق پیامبر خدا ابلاغ گردید. از این تاریخ، مسؤولیت على (ع) نسبت به اسلام و پیامبر خدا (ص) سنگینتر شده و احساس وظیفه بیشترى مىكرد. هر چه از عمرش مىگذشت و دوران نوجوانى را پشت سر مىگذارد و به مرحله جوانى مىرسید، عشق و علاقه او به پیامبر اكرم(ص) افزونتر شده و دفاعش از محمد (ص) جدىتر و شدیدتر مىگردید.
اوج ایثارگرىهاى على (ع) براى پیامبر اكرم (ص)، در مكه معظمه، در لیلةالمبیت است، هنگامى كه سران قریش پس از مشورتهاى بسیار، در دارالنّدوه، به این نتیجه رسیدند كه چهل نفر از طوایف وقبایل گوناگون مكه، شبانه به خانه پیامبر اكرم (ص) هجوم آورده و او را با شمشیرهاى خویش قطعه قطعه كنند و براى همیشه، صداى اسلام را خاموش كنند. پیامبر اكرم (ص) براى خنثى سازى نقشه آنان، شبانه از خانه خارج و به غار ثور پناهنده شد و على (ع) براى فریب دشمن، داوطلب شده و در بستر پیامبر (ص) خوابید تا دشمنان از گریز پیامبر (ص) مطلع نشوند.
در اواخر شب، مأموران قریش با شمشیرهاى برهنه وارد اتاق پیامبر شده و به خیال خود، به طور گروهى، قصد حمله به آن حضرت را نمودند؛ ناگهان على (ع) از بستر پیامبر (ص)، برخاست و با آنان به مشاجره پرداخت. مهاجمان كه سراسر وجودشان را خشم فرا گرفته بود، على (ع) را رها كرده و براى یافتن پیامبر (ص) به راه افتادند تا شاید او را بیابند و به قتل رسانند. قرآن مجید درباره فداكارى على(ع) در لیلة المبیت مىفرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرى نَفْسَه أبْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»(4).
و هنگامى كه پیامبر (ص) به مدینه مهاجرت فرمود، على (ع) مأموریت یافت كارهاى برزمین مانده پیامبر(ص) را در مكه سامان بخشد، بدهكارىهاى ایشان را بپردازد و خاندانش، از جمله دخترش، فاطمه زهرا (س) را از مكه به مدینه كوچ دهد.
در مدینة الرسول، كه نخستین پایههاى حكومت اسلامى به دست تواناى پیامبر اكرم (ص) و مجاهدتهاى وصفناپذیر صحابه ومسلمانان صدر اسلام بنا نهاده شده بود، نقش على (ع) پس از حضرت محمد (ص) نقش حساس و تعیین كنندهاى بود، به ویژه پس از آنكه على (ع) به دامادىِ پیامبر اكرم (ص) مفتخرشد و بانوى بانوان عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) به همسرىِ آن حضرت در آمد.
دفاع على (ع) از پیامبر اسلام (ص) در جنگها و غزوات آن حضرت و مبارزه با دشمنان كینه توز اسلام، حقیقت انكار ناپذیرى است كه در تاریخ شیعه و اهل سنّت ثبت و درج گردیده است.
رشادتهاى على (ع) در جنگهاى بدر، احد، خندق، خیبر، حنین و سایر غزوات و سریهها، اسلام را بیمه نمود و از گزند مشركان و بدخواهان رهایى بخشید. این گونه فداكارى و رشادتها در اعتلاى پرچم اسلام و برپایىِ نظام توحیدىِ اسلامى، علاقه متقابل پیامبر (ص) و على (ع) را دو چندان مىكرد. تعابیرى كه از آن حضرت درباره على (ع) نقل شده است، گویاى شخصیت و قرب على (ع) به خدا و رسول خدا (ص) است. به عنوان نمونه، در جنگ خندق (احزاب) هنگامى كه على(ع) براى مبارزه، در برابر عمرو بن عبدود قرار گرفت، پیامبر اكرم (ص) فرمود:
بَرَزَ الْایمانُ كُلُّهُ اِلىَ الشِّركِ كُلِّه(5)؛ تمام ایمان در برابر تمام شرك به مبارزه برخاسته است.
پس از آن كه على(ع) با پیروزى و كشتن دشمن خیره سر، از میدان نبرد بیرون آمد و صداى تكبیر مسلمانان فضاى مدینه را معطر ساخت، پیامبر اكرم(ص) درباره على(ع) فرمود:
ضَرْبَةُ عَلىٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَیْن؛(6)ارزش شمشیرى كه على در روز خندق بر دشمن فرود آورد، از عبادت جهانیان بیشتر است.
سرانجام در سال دهم هجرى، پس از پایان یافتن مراسم فریضه حج و باز گشت حجاج به شهرهاى خویش، پیامبر اكرم (ص) پیش از رسیدن به وطن، مأموریت یافت على(ع) را به عنوان جانشین و خلیفه پس از خویش معرفى كند:
یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ؛(7)
اى پیامبر! آنچه از پروردگارت (درباره ولایت على) به تو رسیده است، به مردم ابلاغ نما.
سپس در خطاب به پیامبر (ص)، آمده است:
وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ؛(8)
اگر آن را انجام ندهى (على را به ولایت برنگزینى) رسالت خویش را به پایان نرساندهاى. و خداوند تو را از مردم (آنانى كه با ولایت على مخالفند) ایمن خواهد داشت.
به همین منظور، پیامبر اسلام در میانه راه مكه و مدینه، در موضعى به نام «غدیرخم» كه در سه میلى «جحفه» قرار دارد، حاجیان و همراهان خویش را گرد آورده و با این عبارت، على (ع) را به ولایت و جانشینى خویش معرفى كرد:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌ مَوْلاهُ، اَللّهُمَ وَالِ مَنْ والاه وَعادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَه؛(9)
هر كس كه من مولاى او و أولى به نفس او هستم، این على مولاى او و أولى به نفس او است. بار خدایا! دوست باش با هر كسى كه با على دوست باشد، و دشمن باش با هر كسى كه با او دشمن باشد! یارى كن كسى را كه او را یارى دهد و واگذار كسى را كه او را واگذارد!
به این صورت، حضرت على (ع) به عنوان جانشین پیامبر (ص) معرفى شد و به دستور رسول خدا (ص) مردم مأمور شدند در خیمه حضرت على (ع) گرد آمده و این منصب را به وى تبریك و تهنیت گویند. از میان مردم، بیش از همه، عمربن خطاب در گفتن تبریك و تهنیت مبالغه مىكرد. او خطاب به آن حضرت گفت: «بَخٍّ بَخٍلَكَ یا عَلیّ! اَصْبَحْتَ مَوْلاىَ وَمَوْلى كَلِّ مُؤْمِنٍ وَمُؤْمِنَةٍ».(10)
پس از بازگشت به مدینه، چند ماهى نگذشته بود كه رحلت جانگداز پیامبر اسلام(ص) مسلمانان را در اندوهى بزرگ فرو برد و ابر سیاه فقدان پیامبر (ص) بر سر مسلمانان سایه افكند. در هنگامى كه حضرت على (ع) با مساعدت برخى از خویشاوندان خود و بنا به سفارش پیامبر اكرم (ص) به كار غسل و كفن نمودن بدن مطهر آن حضرت سرگرم بود، برخى از صحابه در سقیفه بنى ساعده گرد آمده و درباره جانشینىِ پیامبر اكرم (ص) به رایزنى و مجادله پرداختند و سرانجام، ابوبكر بن ابى قحافه را به عنوان نخستین خلیفه برگزیدند و حق على (ع) را كه از جانب پیامبر اكرم(ص) به آن تصریح شده بود، نادیده گرفتند. پیامبر اكرم (ص) در حیات با بركت خویش بارها این موضوع را پیش بینى كرده و براى پیشگیرى از آن، به مردم درباره مقام و منزلت على (ع) آگاهى مىداد. روایت ذیل نمونهاى از سخنان پیامر اسلام(ص) درباره حضرت على (ع) است كه ابراهیم بن ابى محمود از امام رضا (ع) و ایشان از پدر و اجدادش نقل مىكند:
عَنْ عَلیّبْنِ الْحُسَیْنِ (ع) قالَ: قالَ رَسُولُ اللَّه صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ: یا عَلىّ أنْتَ الْمَظْلُومُ مِنْ بَعْدی، فَوَیْلٌ لِمَنْ ظَلَمَكَ وَاعْتَدى عَلَیْكَ وَطُوبى لِمَنْ تَبَعَكَ وَلَمْ یَخْتَرْ عَلَیْكَ...(11)؛