loading...
وب سايت بوي سيب
مدير سايت بازدید : 64 شنبه 29 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

***********************************

شعروروضه[2]

درکنار بسترت مینالم ای یار

مردم از ناله هاتوقتی که گفتی خدانگهدار

می میرم از ایندردو غم تو زند گی یه بار ازم

من رو خجالت دادیچیزی ازم نخواستی

نشو رفیق نیمهراه جون علی تو جون بخواه

جونمو هدیه کردمرومو زمین گذاشتی

باغبون با رفتنتمی سوزه این باغ

من یل خیبرم ولینمیشم حریف این داغ

از روزی که کنجحیاط تابوتتوساختم برات

کنار اون گهوارهای که مال محسنت بود

زینب ازم ناراحتهدل خودم قیامته

ای مهربون ای باوفا چه وقت رفتنت بود

 

 

 

بسم ربّ عشق ربُالعالمین

عشق مولایم امیرالمومنین

عشق مولا بضعه طهستی

حضرت صدیقه یکبراستی

فاطمه تعبیر دوریاز عذاب

بهترین تفسیرازام الکتاب

مادر یکتای هستیاز عدم

مادر لوح وقلمروح قسم

جسم ناسوتی اوروح فلک

روح لاحوتی اوجسمملک

دست تقدیر خدا برعالمین

مادر اربابمظلومم حسین

حجت کبراست بر کلحجج

با دعایش میرسدیوم الفرج

جنتی که زیر پایمادر است

خاک پای دخترپیغمبر است

آنکه از جنت بهاوتقدیم کرد

نار را جنت به ابراهیم کرد

انبیادرند ودریافاطمه

لم یکن ایجادلولا فاطمه

ارث مادربرتماماولیاء

علم وحلم و صدقوتسلیم ورضا

در امامت گرعلیتکثیرشد

بچه شیر از شیرمادر شیرشد

تا امید جود ازدادار از اوست

رونق بازاراستغفار از اوست

حق چودرمحشرهویدا میشود

مؤمن ازمجرم مجزامیشود

روح درعشاق اوچون میدمند

صور أینالفاطمیون میدمند

خلق درمحشرپیادهاو سوار

هاتفی آوازمیداردکنار

کور باد ودور بادهر کس هست

هان که اجلالنزول فاطمه ست

آمده عرش خدا راقائمه

آمده ناموس یزدانفا طمه

گفت احمد مرتضیجان من است

حا فظ زهرا وقرآن من است

ناجی کل بشرهستیم ما

امت خود را پدرهستیم ما

حال اگر بابمسلمانان علیست

مادر خود خوبفهمیدیم کیست

روز وصلدوستداران یاد باد

یاد باد آنروزگاران یاد باد

یاد پشت خاکریزجبهه ها

یاد یاران عزیزجبهه ها

یاد مجنون وشلمچه یاد حور

یاد کارون وفراتوکرخه نور

نام سردارانبرادر بود و بس     

فاطمه در جبههمادر بود و بس

مادریش را چوباور داشتیم

گرد خود صد هابرادر داشتیم

ای برادر حالمادر خوب نیست

پای بستر حالحیدر خوب نیست

داغ مادر جانمارا شمع کرد

گرد فرزند رشیدشجمع کرد

فاطمه در غشوههای احتزار

مرتضی در رعشههای اضطرار

گوش دلها همه درپشت در

بر وصیت های مادربا پدر

فاطمه یک نغمهدارد زیر لب

صحبت از کفن استودفن نیمه شب

صحبت از بی یاروبی یاور شدن

غسل دادن از ورایپیرهن

صحبت سجاده وچادر نماز

نیمه شب زینب وراز ونیاز

ای که غمها راعسل کردی علی

پس چرا زانوتوبغل کردی علی

ای جنت هم نشینفاطمه

ای امیرالمومنینفاطمه

ای که بر ارض وسما هستی امیر

جان زهرایت سرتبالا بگیر

آنکه باید اینچنین باشد منم

شرمگین و دل غمینباشد منم

خواستم یاری کنماما نشد

ریسمان ازدستهایت وانشد

مرگ چون آیدبراید کام من

گریه کن بر من وبر ایتام من

شد صدای فاطمهآرامتر

ای برادر ها همهآرامتر

ناله ی جانسوز میآید بگوش

صحبت از یک روزمی آید بگوش

صحبت از یک روزگرم وآتشین

داستان یک بدنروی زمین

داستان خیمه یافروخته

دختران و گیسوانسوخته

ماجرای مادر بیطفل چیست

ساقی تشنه کنارآب کیست

قصه ی سرباز درگهواره چیست

داستان گوش هایپاره چیست

داستان سر بریدناز قفا

غارت دارو ندارخیمه ها

بارش باران سنگاز روی بام

صحبت از بزار شومشهر شام

زینب و بند اسارتوای وای

اهل بیت اینجسارت وای وای

 

علی داشت تو مسجد نماز می خوند ، دید دارن نشونش میدن، ته اشاره رو دید ؛ دید بچه هاش دم در ایستادن ، یه وقت دیدن علی سر نماز غش کرد، علی که لنگر زمین و آسمان بود ، علی که در خیبر رو کند ، علی که با منجنیقانداختنش تو خیبر درو باز کرد ،علی که بعد از غزوات وسریه آت همه جا نقل قول علیست، علی زد ، علی کشت ، علی نجات داد ، علی پیغمبرو حمایت کرد ، آب زدن به صورتش بههوش اومد بلند شد بره خونه ،هی رو زمین افتاد ، اومد بالا سر فاطمه اش ،باالقابصدا زد جواب نداد ، دختر کسی که زکات رو با گوشه ی رداش می برد در خونه ی بیچارهها ، ای دختررسول خدا ، مادر حسن مادر حسین مادر زینب  ، خانم جان ، جوابنیومد ، چشا باز نشد . دستشو گذاشت اینور و اونور  صورت ، صورت رو مقابلفاطمه اش قرار داد . گفت : من علیم . چشماشو باز کرد ، اشکای علی رو پاک کرد ، بهصورتش کشید ؛ چه صورتی؟ صورت سیلی بخوره یه روز،دو روز،یه هفته،دو هفته کبود میمونه ، ورم میکنه،خوب میشه، آخه چشم که کار سیلی نبود،چشم قلاف خورده بود ، اشکصورتو گرفت به صورتش کشید ، میدونه اگرمشغول خدا بشه دیگه هیچی نمی تونه علی رو ازمناجات خارج کنه ،نمازمی خوند تیرازپاش درآوردن ،گفت علی جان قرآن بخون ؛ صدایقرآن خوندنت رو دوست دارم ، شروع کرد قرآن خواندن ،که حواس علی به قرآن باشه ،فاطمه چشماشو ببنده ،داشت قرآن می خوند ،یهو صدای فاطمه بلند شد ،اشهد ان لا الهالله... اشهد انّ محمد رسول الله...اشهد انّ علیاً ولی الله....اشهد ان موت الحق،یه وقت دید هاتفی صدا می زنه کنار برید یتیمای فاطمه بیان ،بچه های فاطمه خودشونورو مادر انداختند ، ارباب من وشما صورت رو کف پای مادر گذاشت ، با احترام بچه هارو برداشت ؛ اما یه جا سراغ دارم از رو نعش بابا ،با تازیانه آمدندبچه سه چهارساله رو جدا کردن ، بدن پاره پاره بود...

برچسب ها شعروروضه ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    برنامه های آینده


    آمار سایت
  • کل مطالب : 152
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 166
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 182
  • بازدید ماه : 265
  • بازدید سال : 737
  • بازدید کلی : 12,455
  • کدهای اختصاصی
    جلسات هفتگي

    سه شنبه ها

    ساعت 22 ساوه ميدان سرداران مرقد مطهر امامزاده سید اسحاق ع صحن جامع

    چهارشنبه ها

    ساعت 20ساوه خیابان شهید اسدی پشت امامزاده سید ابورضا هیئت امام حسن ع

    پنجشنبه ها

    ساعت 21 ساوه خیابان پیروزی بعد از اداره پزشکی قانونی ساوه هیئت بیت الحیدر ع