سخنران : حضرت آیت ا... حاج شیخ محمد حسین قرنی
مداح : حاج سید مجید بنی فاطمه
ساقی بده آن ساغر یاقوت روان را
یاقوت روانم بده و قوت روان را
یاقوت روان قوت روان قوّت جان را
زان قوّت جان تازه كنم طبع روان را
باحسن بیان نادره نظمی كنم انشا
من مادح اولاد علی هستم و بودم
جز مدحتشان لب به ثنایی نگشودم
زین دوده نسب داده خداوند وَدودم1
ز انسیّه حوراء بود اصل وجودم
یعنی كه بود جدّه من حضرت زهرا
آن اختر تابنده افلاك محدّد2
دّرج گهر یازده لؤلؤی ممجّد3
دردانه ی فرزانه ی گنجینه احمد
محبوبه حق جفت علی دخت محمّد
مرآت خداوند تبارك و تعالی
ای روی تو سرسبزی گلزار امامت
گلدسته عصمت شجر باغ كرامت
مرضیّه لقب شافعه روز قیامت
دارند محبّان تو در حشر علامت
حبّ تو مرآنان را نقشی است به سیما
وصف تو به قرآن همه جا ذات خدا گفت
اوصاف ترا ختم رسولان بملا گفت
پیوسته به پیش همه كس در همه جا گفت
از فاطمه بضعة منّی به ثنا گفت
وز راتبه ی فاطمة ام ابیها
ای ذات خدا را به وجود تو مباهات
در ذات تو جز ذات الهی همگی مات
حبّ تو به درگاه خدا اعظم طاعات
ای واسطه قرب مطیعین و مطیعات
مصداق قَدِِ اسْتمْسَك بِالعُروةِ الوثقی4
ای نجم فروزنده افلاك جلالت
وی گوهر رخشنده افلاك نبالت
ای گلبن پر برگ و بر باغ رسالت
دُرّ صدف عزّومه برج اصالت
تعبیر به كوثر زتو كرد ایزد یكتا
ای سیّده هر دو جهان دختر پیمبر
ای از همه ی عالمیان برتر و بهتر
با حیدر كرّار بهر معنی همسر
هستیِّ تو با عالَم ایجاد برابر
بل ذات تو شد باعث پیدایش اشیا
ای آنكه حقت داده مقامات و كرامات
ذات تو غرض باشد از ایجاد سماوات
دارم به تو ای كعبه ی حاجات مناجات
دست و من و دامان تو یا جدّه سادات
از لطف، نگاهی به من غمزده بنما
دائم به ولای تو دلی یكدله دارم
در كعبه كویت به صفا هروله دارم
بر مدح سراییت كنون مشغله دارم
امید پذیرفتن و چشم صله دارم
نومید شدن از در احسان تو حاشا
یا فاطمة الزهرا پژمان شدم الغوث7
در نائره عشق، فروزان شدم الغوث
سرتا به قدم آتش سوزان شدم الغوث
در چاره دل مضطر و حیران شدم الغوث
دارم دل پر درد و تقاضای مداوا
یا فاطمة الزهرا (س) رو سوی تو دارم
مرآت حق از آینه روی تو دارم
نبود عجب ار رنگ و یا بوی تو دارم
زان گلشنم و این همه از خوی تو دارم
این فخر مرا بس كه ترا هستم از ابنا8
یا فاطمة الزهرا حاجت به تو دارم
حاجت به صد الحاح و سماجت به تو دارم
درمانده ام امید عنایت به تو دارم
در هر دو جهان چشم شفاعت به تو دارم
ای شافعه ی محشر، صدّیقه كبری
یا فاطمة الزهرا اِنّی بِكِ اَرجُوا
محروم نشد از در احسان تو هندو
گیرم زهندو بترم، آمدم این سو
ای شافعه محشر ای بانوی مینو
جز درگه تو نیست امیدم به دگر جا
یا فاطمة الزهرا هر چند اَثیمم10
دل راهنما گشته به درگاه كریمم
گر ناخلف و عاق و تبه كارو لئیمم
انگار كه من هم سگ اصحاب رقیمم11
بر دامن پاكان زده ام دست تولّا
در بادیه محنت و غم راه نوردم
بر گرد خود از فرط وله13 دائره گردم
دست از همه جا كوته رو سوی تو كردم
یا مرگ مرا خواه و یا چاره دردم
از درگه یزدان كه توئی واسطه ما
ساقی بده آن ساغر یاقوت روان را
یاقوت روانم بده و قوت روان را
یاقوت روان قوت روان قوّت جان را
زان قوّت جان تازه كنم طبع روان را
باحسن بیان نادره نظمی كنم انشا
من مادح اولاد علی هستم و بودم
جز مدحتشان لب به ثنایی نگشودم
زین دوده نسب داده خداوند وَدودم1
ز انسیّه حوراء بود اصل وجودم
یعنی كه بود جدّه من حضرت زهرا
آن اختر تابنده افلاك محدّد2
دّرج گهر یازده لؤلؤی ممجّد3
دردانه ی فرزانه ی گنجینه احمد
محبوبه حق جفت علی دخت محمّد
مرآت خداوند تبارك و تعالی
ای روی تو سرسبزی گلزار امامت
گلدسته عصمت شجر باغ كرامت
مرضیّه لقب شافعه روز قیامت
دارند محبّان تو در حشر علامت
حبّ تو مرآنان را نقشی است به سیما
وصف تو به قرآن همه جا ذات خدا گفت
اوصاف ترا ختم رسولان بملا گفت
پیوسته به پیش همه كس در همه جا گفت
از فاطمه بضعة منّی به ثنا گفت
وز راتبه ی فاطمة ام ابیها
ای ذات خدا را به وجود تو مباهات
در ذات تو جز ذات الهی همگی مات
حبّ تو به درگاه خدا اعظم طاعات
ای واسطه قرب مطیعین و مطیعات
مصداق قَدِِ اسْتمْسَك بِالعُروةِ الوثقی4
ای نجم فروزنده افلاك جلالت
وی گوهر رخشنده افلاك نبالت
ای گلبن پر برگ و بر باغ رسالت
دُرّ صدف عزّومه برج اصالت
تعبیر به كوثر زتو كرد ایزد یكتا
ای سیّده هر دو جهان دختر پیمبر
ای از همه ی عالمیان برتر و بهتر
با حیدر كرّار بهر معنی همسر
هستیِّ تو با عالَم ایجاد برابر
بل ذات تو شد باعث پیدایش اشیا
ای آنكه حقت داده مقامات و كرامات
ذات تو غرض باشد از ایجاد سماوات
دارم به تو ای كعبه ی حاجات مناجات
دست و من و دامان تو یا جدّه سادات
از لطف، نگاهی به من غمزده بنما
دائم به ولای تو دلی یكدله دارم
در كعبه كویت به صفا هروله دارم
بر مدح سراییت كنون مشغله دارم
امید پذیرفتن و چشم صله دارم
نومید شدن از در احسان تو حاشا
یا فاطمة الزهرا پژمان شدم الغوث7
در نائره عشق، فروزان شدم الغوث
سرتا به قدم آتش سوزان شدم الغوث
در چاره دل مضطر و حیران شدم الغوث
دارم دل پر درد و تقاضای مداوا
یا فاطمة الزهرا (س) رو سوی تو دارم
مرآت حق از آینه روی تو دارم
نبود عجب ار رنگ و یا بوی تو دارم
زان گلشنم و این همه از خوی تو دارم
این فخر مرا بس كه ترا هستم از ابنا8
یا فاطمة الزهرا حاجت به تو دارم
حاجت به صد الحاح و سماجت به تو دارم
درمانده ام امید عنایت به تو دارم
در هر دو جهان چشم شفاعت به تو دارم
ای شافعه ی محشر، صدّیقه كبری
یا فاطمة الزهرا اِنّی بِكِ اَرجُوا
محروم نشد از در احسان تو هندو
گیرم زهندو بترم، آمدم این سو
ای شافعه محشر ای بانوی مینو
جز درگه تو نیست امیدم به دگر جا
یا فاطمة الزهرا هر چند اَثیمم10
دل راهنما گشته به درگاه كریمم
گر ناخلف و عاق و تبه كارو لئیمم
انگار كه من هم سگ اصحاب رقیمم11
بر دامن پاكان زده ام دست تولّا
در بادیه محنت و غم راه نوردم
بر گرد خود از فرط وله13 دائره گردم
دست از همه جا كوته رو سوی تو كردم
یا مرگ مرا خواه و یا چاره دردم
از درگه یزدان كه توئی واسطه ما
چشم خشک از چشمهای تر خجالت می کشد
چشمه وقتی خشک شد ، دیگر خجالت می کشد
سوختن در شعله ی دل کمتر از پرواز نیست
هر که اینجا نیست خاکستر ، خجالت می کشد
بستن در بهر شرمنده شدن بی فایده ست
این گدا وقت کرم بهتر خجالت می کشد
لطف این خانه زیاد و خواهش ما نیز کم
دستهای سائل از این در خجالت می کشد
طفل بازیگوش را شرمی نباشد از کسی
بیشتر با دیدن مادر خجالت می کشد
تا عروج فاطمه جبریل را هم راه نیست
در مسیر عرش، بال و پر،خجالت می کشد
حتم دارم که قیامت هم از او شرمنده است
با ورود فاطمه ، محشرخجالت می کشد
نامه اعمال نوکرها بدست فاطمه ست
آنقدر می بخشد و.... نوکرخجالت می کشد
***
آنچه مادر می کشد،دردش به دختر می رسد
گر بیفتد مادری ، دختر خجالت می کشد
دست این از دست آن و...دست آن از دست این....
آه....دارد همسر از همسر خجالت می کشد
***
هر کجا حرف "در" و "دیوار" و...ازاین چیزهاست
چشم خشک از چشمهای تر......
علی اکبرلطیفیان
چشم خشک از چشمهای تر خجالت می کشد
چشمه وقتی خشک شد ، دیگر خجالت می کشد
سوختن در شعله ی دل کمتر از پرواز نیست
هر که اینجا نیست خاکستر ، خجالت می کشد
بستن در بهر شرمنده شدن بی فایده ست
این گدا وقت کرم بهتر خجالت می کشد
لطف این خانه زیاد و خواهش ما نیز کم
دستهای سائل از این در خجالت می کشد
طفل بازیگوش را شرمی نباشد از کسی
بیشتر با دیدن مادر خجالت می کشد
تا عروج فاطمه جبریل را هم راه نیست
در مسیر عرش، بال و پر،خجالت می کشد
حتم دارم که قیامت هم از او شرمنده است
با ورود فاطمه ، محشرخجالت می کشد
نامه اعمال نوکرها بدست فاطمه ست
آنقدر می بخشد و.... نوکرخجالت می کشد
***
آنچه مادر می کشد،دردش به دختر می رسد
گر بیفتد مادری ، دختر خجالت می کشد
دست این از دست آن و...دست آن از دست این....
آه....دارد همسر از همسر خجالت می کشد
***
هر کجا حرف "در" و "دیوار" و...ازاین چیزهاست
چشم خشک از چشمهای تر......
علی اکبرلطیفیان
مراسم سوگواری ایام فاطمیه 1391 حسینیه شهید غفاری -هیات فاطمیون
سخنران : حضرت آیت ا... حاج شیخ محمد حسین قرنی
مداحان : حاج مهدی سلحشور - حاج سعید حدادیان - حاج روح ا... بهمنی -حاج سید
مهدی میرداماد - حاج سید مجید بنی فاطمه
زمان : 19/1/91 به مدت 5 شب از ساعت 8:30 شب
مكان : ساوه خیابان امام خمینی ره حسینیه شهید غفاری
مراسم سوگواری ایام فاطمیه 1391 حسینیه شهید غفاری -هیات فاطمیون
سخنران : حضرت آیت ا... حاج شیخ محمد حسین قرنی
مداحان : حاج مهدی سلحشور - حاج سعید حدادیان - حاج روح ا... بهمنی -حاج سید
مهدی میرداماد - حاج سید مجید بنی فاطمه
زمان : 19/1/91 به مدت 5 شب از ساعت 8:30 شب
مكان : ساوه خیابان امام خمینی ره حسینیه شهید غفاری
اگر شب مثل یک پرده سیاه مطبوع میآید و خواب آرام را مهمان چشمهایمان میکند، آیتی از خدایی توست. اگر روز نرم نرم و با خورشید از پس کوههای شمال شهر، از راه میرسد، مخلوق توست...تو از میان این همه کار بزرگ، کار کوچکی را به ما سپردهای و آن به تماشا ایستادن قامت تو در جهان است.
إِنَّ فیِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ الَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْکِ الَّتیِ تجَْرِی فیِ الْبَحْرِ به ما یَنفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ موتها وَ بَثَّ فِیهَا مِن کُل دَابَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیَحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لاََیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُون
اگر شب مثل یک پرده سیاه مطبوع میآید و خواب آرام را مهمان چشمهایمان میکند، آیتی از خدایی توست. اگر روز نرم نرم و با خورشید از پس کوههای شمال شهر، از راه میرسد، مخلوق توست...تو از میان این همه کار بزرگ، کار کوچکی را به ما سپردهای و آن به تماشا ایستادن قامت تو در جهان است.
إِنَّ فیِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ الَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْفُلْکِ الَّتیِ تجَْرِی فیِ الْبَحْرِ به ما یَنفَعُ النَّاسَ وَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاءٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ موتها وَ بَثَّ فِیهَا مِن کُل دَابَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیَحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لاََیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُون
هرگز ندیده است کسی مادر این چنین
یک بستری چنین و شکسته پر این چنین
شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد
جز تو نداشت شاخه ی نیلوفراین چنین
مُزد رسالتِ پدرت دست کوچه بود
اجرت کسی نداد به پیغمبر این چنین
از جای جای پیرهنت تکه ای کم است
شاید گرفته است به میخ دراین چنین
حالا نفس نفس زدنت کُند تر شده
دارد شکستگی تو درد سراین چنین
چندین شب است دست تو بالا نیامده
شانه نخورده است موی دختراین چنین
معلوم می شود تو مداوا نمی شوی
زانو بغل گرفته اگر حیدر این چنین
هرگز ندیده است کسی مادر این چنین
یک بستری چنین و شکسته پر این چنین
شهر مدینه هیچ کسی را چنین نزد
جز تو نداشت شاخه ی نیلوفراین چنین
مُزد رسالتِ پدرت دست کوچه بود
اجرت کسی نداد به پیغمبر این چنین
از جای جای پیرهنت تکه ای کم است
شاید گرفته است به میخ دراین چنین
حالا نفس نفس زدنت کُند تر شده
دارد شکستگی تو درد سراین چنین
چندین شب است دست تو بالا نیامده
شانه نخورده است موی دختراین چنین
معلوم می شود تو مداوا نمی شوی
زانو بغل گرفته اگر حیدر این چنین
مراسم شب اول فاطمیه 91 اجرا شده در هیئت بیت الحیدر آماده دانلود میباشد.
تعداد صفحات : 8
سه شنبه ها
ساعت 22 ساوه ميدان سرداران مرقد مطهر امامزاده سید اسحاق ع صحن جامع
چهارشنبه ها
ساعت 20ساوه خیابان شهید اسدی پشت امامزاده سید ابورضا هیئت امام حسن ع
پنجشنبه ها
ساعت 21 ساوه خیابان پیروزی بعد از اداره پزشکی قانونی ساوه هیئت بیت الحیدر ع